اصطکاک در علم اقتصاد
من در دبیرستان رشته ی ریاضی، فیزیک خوندم، و همین چند روز پیش هم فیزیک 1 رو در ترم 8 دانشگاه پاس کردم 🙂 معمولا در حل مسائل فیزیکی از عوامل محیطی صرف نظر میش شود. در بسیاری از مسائل در آخر خط تعریف مسئله در پرانتز نوشته شده ( از اصطکاک صرفه نظر شود) یا اتلاق انرژی در سیستم صفر است.
اما در واقعیت داستان داستان دیگریست. همه ی ما می دانیم که وقتی پدال گاز ماشین فشار داده نشود خودرو چند صد متر دیگر حرکت نخواهد کرد و یا اجزای خودرو تمام انرژی بنزین را به انرژی جنبشی تبدیل نمی کنند و بیشتر آن را به صورت گرما و صدا وارد محیط می کنند. در واقع می توان گفت نقش فیزیک هالیدی به تنهایی در زندگی فیزیکی ما مانند نقش کولر در آلاسکا را دارد. در رابطه با فیزیک هالیدی می توان به جمله ی معروف در آینده های چپ خودروها اشاره کرد: آن چه در آینه می بینید در واقعیت به شما نزدیک تر است. یعنی این که آن چه فیزیک هالیدی به شما بازگو می کند فقط فقط یک دورنما از کل حقیقت است.
در ابتدای درس اقتصاد آن چه که از انسان فرض می شود انسانی عقلایی است. یعنی این که این انسان در زندگی خود هیچ غلطی انجام نمی کند. او کاملا مسلط به سکان هدایت زندگی خود می باشد، همیشه سرمایه های خود را به جاهای درست اختصاص می دهد. از نتایج این فرضیه می توان به موردی مثل: ( وقتی کالایی در یک جا مزیت تولید اقتصادی داشته باشد در آخر حتی با وجود مانع تراشی های دولت آن کالا در همان جا تولید خواهد شد). اما آیا انسان عاقل است و می فهمم؟
چند ماهی هست که با علم جدیدی آشنا شدم به نام اقتصاد رفتاری. در این علم رویه کشف دانش استنتاج، منطق و ریاضی نیست ( حداقل به مطلقی اقتصاد نظری). همان طور که در علم فیزیک افرادی با تجربه به دانش هایی می رسند که با صد بار هالیدی خواندن هم قابل یادگیری نیست. در تحلیل اقتصاد جامعه ی انسانی نیز هم برخی رفتار ها در قالب های نظری و ریاضی اقتصاددان ها جای نمی گیرد. در واقع علم اقتصاد از اصطکاک هایی چشم پوشی می کند که رویدادهای حقیق را رقم می زنند.
البته نمی شود به این نتیجه رسید که علم اقتصاد علمی به درد نخور هست، اما علم اقصاد نظری به تنهایی و بدون در نظر گرفتن اصطکاک ها و دیگر واقعیت ها در روزمره ی ما خیلی کاربردی نیست.
بر گرفته از کتاب ( فقر احمق می کند)